تقلالغتنامه دهخداتقلا. [ ت َ ] (اِخ ) سلیم بن خلیل بن ابراهیم (1265-1310 هَ .ق .). مؤسس جریده ٔ الاهرام مصر وی در کفر شیمه ٔ لبنان متولد شد و بمصر مهاجرت کرد و بکمک برادرش بشار
تقلالغتنامه دهخداتقلا. [ ت َ ق َل ْ لا ] (اِ) در تداول عامه ، کوشش بلیغ. تلاش . جهد. سعی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || دست و پا زدن برای رهایی از بندی یا برای کاری یا احتراز ا
تقلافرهنگ مترادف و متضاد۱. اهتمام، تلاش، جهد، زحمت، سعی، کوشش، مجاهدت ≠ اهمال، تکاهل ۲. غلت ۳. غلتیدن
تغلالغتنامه دهخداتغلا. [ ت ِ غ َل ْ لا ] (از ع ، اِ) شدت عطش و اضطرابی که در بیمار، ویژه بیماری تب پیدا شود. (ناظم الاطباء).
تقلعلغتنامه دهخداتقلع. [ ت َ ق َل ْ ل ُ ] (ع مص ) برکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ازبن برکنده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || رفتن
تقلا کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تلاش کردن، زحمت کشیدن، سعی کردن، کوشش کردن، تکودو کردن، دستوپا زدن، کوشیدن، تکاپو کردن ≠ سستی کردن ۲. دست و پا زدن ۳. غلت زدن، غلتیدن