تقعلغتنامه دهخداتقع. [ ت َ ق َ ] (ع مص ) گرسنگی و گرسنه شدن . والفعل من سمع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
طغالغتنامه دهخداطغا. [ طُ ] (اِخ ) (امیر...) از امرای دوران مغول معاصر کیخاتوخان بن ابقاخان بن هولاکوخان که در قرن هفتم میزیسته است . رجوع به تاریخ گزیده ص 590 شود.
تَقَعَفرهنگ واژگان قرآنکه بيفتد ("که نیفتد" درترکيبی مانند عبارت "يُمْسِکُ ﭐلسَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلَى ﭐلْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ ﭐللَّهَ بِـﭑلنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (حج65):
تقعثللغتنامه دهخداتقعثل . [ ت َ ق َ ث ُ ] (ع مص ) گرانبار رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)، یقال : مر فلان یتقعثل ؛ ای کأنّه یتقلع من وحل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
تقعدلغتنامه دهخداتقعد. [ ت َ ق َع ْ ع ُ ] (ع مص )قیام نمودن به امر کسی . || بازداشتن کسی را از حاجت وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بنشستن از کار. (تاج
تقعرلغتنامه دهخداتقعر. [ ت َ ق َع ْ ع ُ ] (ع مص ) دور اندیشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). تعمق . (اقرب الموارد). || لب پیچیدن در سخن . || به اقصای دهن سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آن
تقعسلغتنامه دهخداتقعس . [ ت َ ق َع ْ ع ُ ] (ع مص ) برجای ماندن چهارپا و از جای خود نشدن . (از اقرب الموارد).
تَقَعَفرهنگ واژگان قرآنکه بيفتد ("که نیفتد" درترکيبی مانند عبارت "يُمْسِکُ ﭐلسَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلَى ﭐلْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ ﭐللَّهَ بِـﭑلنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (حج65):
تقعثللغتنامه دهخداتقعثل . [ ت َ ق َ ث ُ ] (ع مص ) گرانبار رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)، یقال : مر فلان یتقعثل ؛ ای کأنّه یتقلع من وحل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
تقعدلغتنامه دهخداتقعد. [ ت َ ق َع ْ ع ُ ] (ع مص )قیام نمودن به امر کسی . || بازداشتن کسی را از حاجت وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بنشستن از کار. (تاج
تقعرلغتنامه دهخداتقعر. [ ت َ ق َع ْ ع ُ ] (ع مص ) دور اندیشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). تعمق . (اقرب الموارد). || لب پیچیدن در سخن . || به اقصای دهن سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آن
تقعسلغتنامه دهخداتقعس . [ ت َ ق َع ْ ع ُ ] (ع مص ) برجای ماندن چهارپا و از جای خود نشدن . (از اقرب الموارد).