تقصیلغتنامه دهخداتقصی . [ ت َ ق َص ْ صی ] (ع مص ) به نهایت رسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || به غایت رسیدن در بحث مسئله ای و استقصا کردن در آن
تقصیر رفتنلغتنامه دهخداتقصیر رفتن . [ ت َ رَ ت َ] (مص مرکب ) تقصیر افتادن . کوتاهی شدن : داری هوس کشتنم اینک سر و خنجرتقصیر اگر میرود از جانب ما نیست . سلمان (از آنندراج ).در گنه کز ج
تقصیصلغتنامه دهخداتقصیص . [ ت َ ] (ع مص ) گچ اندود کردن بنا را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قطع کردن چیزی را. (اقرب الموارد).
تقصیبلغتنامه دهخداتقصیب . [ ت َ ] (ع مص )دشنام دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || موی شاخ شاخ بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). توک ساختن موی را. (
تقصیبةلغتنامه دهخداتقصیبة. [ ت َ ب َ ] (ع اِ) تقصبه . توک موی پیچیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقصیدلغتنامه دهخداتقصید. [ ت َ ] (ع مص ) شکستن چوب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکستن چیزی به هر وجهی که باشد و گویند به دونیم کردن . (از اقرب الموارد).
تقصیر رفتنلغتنامه دهخداتقصیر رفتن . [ ت َ رَ ت َ] (مص مرکب ) تقصیر افتادن . کوتاهی شدن : داری هوس کشتنم اینک سر و خنجرتقصیر اگر میرود از جانب ما نیست . سلمان (از آنندراج ).در گنه کز ج
تقصیصلغتنامه دهخداتقصیص . [ ت َ ] (ع مص ) گچ اندود کردن بنا را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قطع کردن چیزی را. (اقرب الموارد).
تقصیبلغتنامه دهخداتقصیب . [ ت َ ] (ع مص )دشنام دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || موی شاخ شاخ بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). توک ساختن موی را. (
تقصیبةلغتنامه دهخداتقصیبة. [ ت َ ب َ ] (ع اِ) تقصبه . توک موی پیچیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقصیدلغتنامه دهخداتقصید. [ ت َ ] (ع مص ) شکستن چوب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکستن چیزی به هر وجهی که باشد و گویند به دونیم کردن . (از اقرب الموارد).