تقصرلغتنامه دهخداتقصر. [ ت َ ق َص ْ ص ُ ] (ع مص ) مشغول داشتن بکاری و بسنده کردن ،یقال : تقصرت الصبی به ؛ مشغول داشتم آن کودک را به آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ا
تغسرلغتنامه دهخداتغسر. [ ت َ غ َس ْ س ُ ] (ع مص ) مشتبه و آمیخته گردیدن کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). التباس و اختلاط کار. (از اقرب الموارد). || پیچیده و درهم گ
تقثرلغتنامه دهخداتقثر. [ ت َ ق َث ْ ث ُ ] (ع مص ) دودله شدن و ترسیدن و بیمناک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
خباز بلدیلغتنامه دهخداخباز بلدی . [ خ َب ْ با زِ ب َ ل َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن حمدان مکنی به ابوبکر و معروف به خباز بلدی از «بلدة» بود که میگویند شهری از شهرهای جزیره بوده است . ابو
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب النحوی اللغوی الخراسانی . امام کوفیین در نحو و لغت . و ثقة و بادیانت . وی ایرانی و از موالی بنوشیب
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خالد ضریر بغدادی مکنی به ابوسعید. یاقوت گوید: رأیت فی فوائد ابی الحسین احمدبن فارس بن زکریا اللغوی صاحب کتاب المجمل ما صورته : وجدت
بسندهلغتنامه دهخدابسنده . [ ب َ س َ دَ / دِ ] (ص ) بمعنی بسند است که کافی باشد. (برهان ) (فرهنگ نظام ). مزیدعلیه بس که در اصل به معنی کفایت است و به مجاز به معنی بسیار و به معنی
طغرل بیکلغتنامه دهخداطغرل بیک . [ طُ رِ / رُ ب َ ] (اِخ ) (طغرل اول ) محمدبن میکائیل بن سلجوق بن دقاق ، ملقب به رکن الدین و الدوله ، المکنی به ابوطالب (429 تا 455 هَ . ق .). درراحةا