تقزعلغتنامه دهخداتقزع .[ ت َ ق َزْ زُ ] (ع مص ) آماده ٔ دویدن شدن اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پراکنده شدن قوم . (از اقرب الموارد). تقشع
تقذعلغتنامه دهخداتقذع . [ ت َ ق َذْ ذُ ] (ع مص ) آماده شدن بدی را برای کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقضعلغتنامه دهخداتقضع. [ ت َ ق َض ْ ض ُ ] (ع مص ) پاره پاره شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متقزعلغتنامه دهخدامتقزع . [ م ُ ت َ ق َزْ زِ ] (ع ص ) اسپی که مهیای دویدن شود.(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اسب آماده ٔ دویدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تقزع ش