تقریظلغتنامه دهخداتقریظ. [ ت َ ] (ع مص ) بستودن . (زوزنی ). ستودن زنده را بحق باشد یا باطل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ستودن و مدح کردن بحق یا ب
تقریظفرهنگ مترادف و متضاد۱. تحسین، تمجید، ثنا، ستایش، مدح ≠ تنقید ۲. ستودن، تمجید کردن، ستایش کردن، مدح کردن ≠ نکوهیدن، نکوهش کردن
تغریزلغتنامه دهخداتغریز. [ ت َ ] (ع مص ) ترک دادن و دوشیدن ناقه را یا آب سرد پاشیدن بر پستانش تا شیر منقطع گردد یا یک نوبت میان دو نوبت دوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ا
تغریضلغتنامه دهخداتغریض . [ ت َ ] (ع مص ) تر و تازه چیدن چیزی را یا تر و تازه بریدن آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از شیر بازداشتن بچه را پ
تقریضلغتنامه دهخداتقریض . [ ت َ ] (ع مص ) شعر گفتن کسی را بمدح یا ذم . ضد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقریلغتنامه دهخداتقری . [ ت َ ق َرْ ری ] (ع مص ) از پی فراشدن . (تاج المصادر بیهقی ). در پی آب رفتن و جستن آنرا. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تقریلغتنامه دهخداتقری ٔ. [ت َ ] (ع مص ) بند کرده شدن زن جهت استبراء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تقرئة شود. || بیرون آمدن از حیض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تقریبلغتنامه دهخداتقریب . [ ت َ] (ع مص ) نزدیک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزدیک گردانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج )
تقریحلغتنامه دهخداتقریح . [ ت َ ] (ع مص ) ریش گردانیدن . (از || سپوختن سوزن بروَشم . || آغاز روییدن نبات بر زمین . || آغاز رستن کردن گیاه عرفج . || برآمدن برگهای درخت . || کندن چ