تقررلغتنامه دهخداتقرر. [ ت َ ق َرْ رُ ] (ع مص ) بر قرار گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). قرار گرفتن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). استقرار و استحکام واثبات
تبررلغتنامه دهخداتبرر. [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) فرمان برداری کردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اطاعت خدا. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط): فلا
تحررلغتنامه دهخداتحرر. [ ت َ ح َرْ رُ ] (ع مص ) آزاد گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحرر بنده ؛ آزاد گردیدن او. (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
ترقرقلغتنامه دهخداترقرق .[ ت َ رَ رُ ] (ع مص ) جنبیدن چیزی . || درخشیدن . || آمدن و رفتن . || برگشتن آب در چشم و بهر سو رفتن در آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گردیدن اشک درچ
تزررلغتنامه دهخداتزرر. [ ت َ زَرْ رُ ] (ع مص ) گویک بستن پیراهن . (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از ذیل اقرب الموارد). || (مص )استوار کردن گویک پیراهن را. (ذیل اقرب الموارد).
تسررلغتنامه دهخداتسرر. [ ت َ س َرْ رُ ] (ع مص ) سریه گرفتن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازمتن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): تسرر فلان ؛ اتخذ سریة
حجرلغتنامه دهخداحجر. [ ح َ ج َ] (ع اِ) سنگ . داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: یراد به عندالاطلاق جوهر کل جسم جماد سواء کانت فیه مائیةکالیاقوت اولا، و سواء حفظت رطوبته کالمنطرقات
جعللغتنامه دهخداجعل . [ ج َ ] (ع مص ) ساختن . || کردن . || قرار دادن . نهادن . وضع کردن . || زشتی را نیکو گردانیدن . || مبدل ساختن . دیگرگون کردن . از حالتی به حالت دیگر درآورد
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ا
اختلافلغتنامه دهخدااختلاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نقیض اتفاق . عدم موافقت . ناسازگاری . ناسازواری . با یکدیگر خلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزاع . منازعه . تنازع . تجاذب . مجاذبه
معدوملغتنامه دهخدامعدوم . [ م َ ] (ع ص ) آنکه موجود نبود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نیست و نابود و چیزی که موجود نباشد. (ناظم الاطباء). خلاف موجود. (از اقرب الموارد). نیست . نیس