تقبیضلغتنامه دهخداتقبیض . [ ت َ ] (ع مص ) باهم آوردن . (زوزنی ). باهم آوردن یعنی جمع کردن . (مجمل اللغه ). فراهم آوردن و گرد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ا
تقبیضفرهنگ انتشارات معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - فراهم کردن ، به چنگ آوردن . 2 - اخم کردن ، چهره درهم کشیدن .
تغبیضلغتنامه دهخداتغبیض . [ ت َ ] (ع مص ) اشک نادادن چشم هنگام گریستن خواستن مردم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تحبیضلغتنامه دهخداتحبیض . [ ت َ ] (ع مص ) سبک گردانیدن : حبض اﷲ عنه ُ تحبیضاً؛ سبک گرداند خدا از وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (اقرب الموارد).
تربیضلغتنامه دهخداتربیض . [ ت َ ] (ع مص ) جای دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برقرار کردن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || آنقدر آب در مشک کردن که قعر آن را بپوشد. (منته
تقبضلغتنامه دهخداتقبض . [ ت َ ق َب ْ ب ُ ] (ع مص ) در ترنجیده شدن پوست و درکشیده گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || باهم آمدن . (تاج المصادر
تقبیلغتنامه دهخداتقبی . [ ت َ ق َب ْ بی ] (ع مص ) قبا پوشیدن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ازپس آمدن کسی را. || م
تقبیبلغتنامه دهخداتقبیب . [ ت َ ] (ع مص ) به قبه کردن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ). قبه ساختن . || خشک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تشنیجلغتنامه دهخداتشنیج . [ ت َ ] (ع مص ) باانجوغ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ترنجیده ساختن پوست را. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقبیض . (اقرب الموارد).
تکنیعلغتنامه دهخداتکنیع. [ت َ ] (ع مص ) برگردیدن و عدول کردن از چیزی . || تباه گردانیدن دست را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بشمشیر زدن کسی ر
درهم کشیدنلغتنامه دهخدادرهم کشیدن . [ دَ هََ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) جمع کردن . ترنجیدن و متقلص کردن . (ناظم الاطباء). چنانچه عفصی دهان را، یا خشمگینی ابروان را. (یادداشت مرحوم دهخد
آوردنلغتنامه دهخداآوردن . [ وَ دَ ] (مص ) (از: آ، به معنی سوی یا به معنی سلب + بردن ) بردن بسوی کسی . ایتاء. اجأه . اِتیان . مقابل بردن : ز چیزی که از بلخ بامی ببردبیاورد و یکسر
تحبیضلغتنامه دهخداتحبیض . [ ت َ ] (ع مص ) سبک گردانیدن : حبض اﷲ عنه ُ تحبیضاً؛ سبک گرداند خدا از وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (اقرب الموارد).