تقعلغتنامه دهخداتقع. [ ت َ ق َ ] (ع مص ) گرسنگی و گرسنه شدن . والفعل من سمع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
طغالغتنامه دهخداطغا. [ طُ ] (اِخ ) (امیر...) از امرای دوران مغول معاصر کیخاتوخان بن ابقاخان بن هولاکوخان که در قرن هفتم میزیسته است . رجوع به تاریخ گزیده ص 590 شود.
تقالیبلغتنامه دهخداتقالیب . [ ت َ ] (ع اِ) بازگونه گشتن ها و انقلابات و گردشهای زمانه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تبدیلات و تحویلات و انقلابات . (ناظم الاطباء).
تقاتللغتنامه دهخداتقاتل . [ ت َ ت ُ ] (مص ) اقتتال . (زوزنی ). کارزار کردن و بهم کشتن نمودن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکدیگر را کشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تقاءلغتنامه دهخداتقاء. [ ت ِ ] (ع مص ) پرهیز کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقابلغتنامه دهخداتقاب . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند است و 636 تن سکنه دارد. محصول آنجا غله وپنبه و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
تقالیبلغتنامه دهخداتقالیب . [ ت َ ] (ع اِ) بازگونه گشتن ها و انقلابات و گردشهای زمانه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تبدیلات و تحویلات و انقلابات . (ناظم الاطباء).
تقاتللغتنامه دهخداتقاتل . [ ت َ ت ُ ] (مص ) اقتتال . (زوزنی ). کارزار کردن و بهم کشتن نمودن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکدیگر را کشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تقاءلغتنامه دهخداتقاء. [ ت ِ ] (ع مص ) پرهیز کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقابلغتنامه دهخداتقاب . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند است و 636 تن سکنه دارد. محصول آنجا غله وپنبه و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).