تفصیلغتنامه دهخداتفصی . [ ت َ ف َص ْ صی ] (ع مص ) از دشواری و تنگی بدر آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی )(از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). خلاص شدن انسان از مضیقه و بلیه و د
تفصیفرهنگ انتشارات معین(تَ فَ صِّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - از تنگی و دشواری رها شدن . 2 - دربارة چیزی کنجکاوی کردن .
تفصیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. از تنگی و دشواری بیرون آمدن.۲. از چیزی یا کسی رهایی یافتن.۳. کنجکاوی دربارۀ چیزی.
تفصی کردنلغتنامه دهخداتفصی کردن . [ ت َ ف َص ْ صی ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدر آمدن از دشواری . خلاصی یافتن از (تنگی ) مشکلات . رهایی یافتن از مضیقه و بلیه : و او چند فرزه شهر از شهرهای ه
تفصیصلغتنامه دهخداتفصیص . [ ت َ ] (ع مص ) گشادن چشم و نیک نگریستن مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سوار کردن نگین بر انگشتری . (از اقرب الموا
تفصیحلغتنامه دهخداتفصیح . [ ت َ ] (ع مص ) بی کفک گردیدن شیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تفصیدلغتنامه دهخداتفصید. [ ت َ ] (ع مص ) به آب اندک سیراب شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تر نهادن چیزی در آب اندک . (از اقرب الموارد). || کفتگی و انجوخیدگی .
تفصیعلغتنامه دهخداتفصیع. [ ت َ ] (ع مص ) دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دادن چیزی . (ناظم الاطباء). بخشیدن مالی را بکسی . (از اقرب الموارد). || تیز دادن یا کند کردن . (منتهی ا
تفصی کردنلغتنامه دهخداتفصی کردن . [ ت َ ف َص ْ صی ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدر آمدن از دشواری . خلاصی یافتن از (تنگی ) مشکلات . رهایی یافتن از مضیقه و بلیه : و او چند فرزه شهر از شهرهای ه
تفصیصلغتنامه دهخداتفصیص . [ ت َ ] (ع مص ) گشادن چشم و نیک نگریستن مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سوار کردن نگین بر انگشتری . (از اقرب الموا
تفصیحلغتنامه دهخداتفصیح . [ ت َ ] (ع مص ) بی کفک گردیدن شیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تفصیدلغتنامه دهخداتفصید. [ ت َ ] (ع مص ) به آب اندک سیراب شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تر نهادن چیزی در آب اندک . (از اقرب الموارد). || کفتگی و انجوخیدگی .
تفصیعلغتنامه دهخداتفصیع. [ ت َ ] (ع مص ) دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دادن چیزی . (ناظم الاطباء). بخشیدن مالی را بکسی . (از اقرب الموارد). || تیز دادن یا کند کردن . (منتهی ا