تفسیر دادههاdata interpretationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند استخراج روابط و معانی نهفته در مجموعهای از دادهها
تفسیر خودکار دادههای مغناطیسیautomated magnetic datainterpretationواژههای مصوب فرهنگستانهریک از روشهای گوناگونی برای برآورد عمق و محل و شیب و تباین پذیرفتاری چشمة بیهنجاری مغناطیسیِ مشاهدهشده به کار گرفته میشود
تفسیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاویل، تشریح، ترجمان، تعبیر، تلقی، توضیح، شرح، گزارش، نقل، وصف ۲. بیان کردن، شرح دادن، تشریح کردن، گزارشدادن
تفسیردیکشنری فارسی به انگلیسیcomment, commentary, construction, exegesis, explanation, gloss, interpretation, reading, rendering, version
زمینآمارgeostatisticsواژههای مصوب فرهنگستانکاربرد آمار و روشهای آماری در تفسیر دادههای زمینشناختی
روش تَگTagg's methodواژههای مصوب فرهنگستانروش تفسیر دادههای ژرفاکاوی مقاومتویژة بهدستآمده با آرایة وِنِر بر روی زمین لایهای
روشهای تفسیر مغناطیسیmagnetic interpretation methodsواژههای مصوب فرهنگستانروشهای تفسیر دادههای مغناطیسی با هدف تعیین محل مواد مغناطیسی بیهنجار و ژرفا و مغناطش آنها
روش جبهة موجwavefront methodواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای تفسیر دادههای لرزهای با بازسازی جبهههای موج گسیلشده از چشمهای یکسان به کمک زمانهای رسید در لرزهیابهای مختلف
سرمنحنیmaster curve, type curveواژههای مصوب فرهنگستانهر منحنی نظری برای تفسیر دادههای صحرایی ساختارهای لایهای افقی یا قائم که در آن پاسخ قطبش القایی و مقاومتویژه برحسب فاصلۀ الکترودی ترسیم میشود