تفریغ بودجهواژهنامه آزاد"تفریغ" از نظر لغوی یعنی فارغ ساختن و تفریغ بودجه در اصطلاح مالی، فراغت از بودجه و یا نتیجه اجرای بودجه است.
تفریغلغتنامه دهخداتفریغ. [ ت َ ] (ع مص ) بریختن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ریختن آب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریختن خون . (از
تفریغفرهنگ انتشارات معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - خالی کردن ظرف از آنچه در آن است . 2 - پرداختن و فراغت از کاری .
تفریغفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. فارغ کردن؛ فارغ ساختن.۲. خالی کردن ظرف. تفریغ حساب: [قدیمی] واریز کردن حساب و فارغ شدن از آن.
تریغلغتنامه دهخداتریغ. [ ت َ رَی ْ ی ُ ] (ع مص ) تر گردیدن ترید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تر گردیدن ترید به نان خورش . (از اقرب الموارد). تروغ . (اقرب الموارد). رجوع به مص
محاسباتلغتنامه دهخدامحاسبات . [ م ُ س َ /س ِ ] (ع اِ) ج ِ محاسبة. (یادداشت مرحوم دهخدا). || حسابها. (ناظم الاطباء). || بده و بستان : با فلان تاجر محاسباتی داشتم . || اداره ای که ام
دیوانلغتنامه دهخدادیوان . [دی ] (اِ) محل گردآوری دفاتر (مجمعالصحف ) فارسی معرب است و کسائی آن را به فتح دال و مولد دانسته است و سبب اینکه «واو» در دیوان مانند «سید» اعلال نشده اس
قانون اساسیلغتنامه دهخداقانون اساسی . [ ن ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قانون یک سلسله قواعدی است که شکل حکومت و سازمان قوای سه گانه ٔ کشور و امتیازات و تکالیف افراد را نسبت بدولت بیا
انجمن شهرلغتنامه دهخداانجمن شهر. [ اَ ج ُ م َ ن ِ ش َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هیئتی است که از طرف مردم هر شهر برای اداره ٔ امور شهر انتخاب میشوند. انتخاب نمایندگان انجمن شهر با رأ
خرقةلغتنامه دهخداخرقة. [ خ ِ ق َ ](ع اِ) گله ٔ ملخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). ج ، خِرَق . || جعبه ای که بطانه ٔ آن پوست گوسپند و یا پوست