تفریبلغتنامه دهخداتفریب . [ ت َ ] (ع مص ) بدوا تنگ نمودن زن ، ... خود را. (منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (ناظم الاطباء). تنگ کردن زن ... خود به دارو. (از محیط المحیط).
تتریبلغتنامه دهخداتتریب . [ ت َ ] (ع مص ) خاک آلود کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (صراح اللغة) (اقرب الموارد) (آنندراج ). خاک افشاندن بر چیزی و خاک آلود کردن آنرا. (
تثریبلغتنامه دهخداتثریب . [ ت َ ] (ع مص ) سرزنش و نکوهیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از دهار). سرزنش کردن . (ترجمان عادل بن علی ) (مجمل اللغه ) (صراح اللغه ) (فرهنگ نظام ). نکوهیدن
تجریبلغتنامه دهخداتجریب . [ ت َ ] (ع مص ) آزمودن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). اختبار و امتحان کردن از کسی یا چیزی . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از المنجد). آزمودن . (از
تحریبلغتنامه دهخداتحریب . [ ت َ ] (ع مص ) به خشم آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). به خشم آوردن کسی را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تیز کر
مزجدلغتنامه دهخدامزجد. [ ] (اِخ ) احمدبن عمربن محمدبن عبدالرحمن بن قاضی یوسف . مشهور به مزجد و ملقب به شهاب الدین و گاهی صفی الدین کنیتش ابوالسرور. از مشاهیر محققین و اکابر فقها
تتریبلغتنامه دهخداتتریب . [ ت َ ] (ع مص ) خاک آلود کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (صراح اللغة) (اقرب الموارد) (آنندراج ). خاک افشاندن بر چیزی و خاک آلود کردن آنرا. (
تثریبلغتنامه دهخداتثریب . [ ت َ ] (ع مص ) سرزنش و نکوهیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از دهار). سرزنش کردن . (ترجمان عادل بن علی ) (مجمل اللغه ) (صراح اللغه ) (فرهنگ نظام ). نکوهیدن
تجریبلغتنامه دهخداتجریب . [ ت َ ] (ع مص ) آزمودن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). اختبار و امتحان کردن از کسی یا چیزی . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از المنجد). آزمودن . (از
تحریبلغتنامه دهخداتحریب . [ ت َ ] (ع مص ) به خشم آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). به خشم آوردن کسی را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تیز کر