تفردلغتنامه دهخداتفرد. [ ت َ ف َرْ رُ ] (ع مص ) یگانه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). یگانه شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در امری یگانه و بی مانند شدن . (
تاردلغتنامه دهخداتارد. (اِخ ) گابریل . جامعه شناس فرانسوی . وی در سال 1843 م . در «سارلا» متولد شد و چون یکی از صاحب منصبان وزارت دادگستری بود سالهای ممتد در مسقطالرأس خویش در
تاردانلغتنامه دهخداتاردان . (اِ مرکب ) ظرفی که در آن برای طنبور و سه تار، تارها نگاه دارند تا عندالحاجة بکار آید. (غیاث اللغات ). ظرفی که در آن تارهای ساز نگه دارند. (آنندراج ) :
تاردنوالغتنامه دهخداتاردنوا. [ دِ ] (اِخ ) ناحیتی کوچک و باستانی درسرزمین فرانسه که در «اِن » و «مارن » قرار دارد.
تاردولغتنامه دهخداتاردو. (اِخ ) تاتئو. مورخین رومیةالصغری نام «تاتئو» رئیس ترکان عربی را «تاردو» ضبط کرده اند: از زمانی که «ون تی » امپراتور چین بپادشاهی رسید، یعنی از سال 581 م
تاردونیلغتنامه دهخداتاردونی . (اِخ ) پسر «ایکی » ، ظاهراً از پادشاهان لولوبی : «تاردونی » پسر «ایکی » که کتیبه ای بزبان و خط «آکادی » دارد، از خدایان بابل «شمش » و «اداد» یاری می ط
نامأنوسلغتنامه دهخدانامأنوس . [ م َءْ ] (ص مرکب ) ناآشنا. ناآموخته . غیرمأنوس . غیرمعتاد : بدین وضع نامعهود و طریق نامألوف آمدن برسبیل تفرد و تجرد موجب چیست ؟ (سندبادنامه ص 222)
ذوالاراکةلغتنامه دهخداذوالاراکة. [ ذُل ْ اَ ک َ ] (اِخ ) نام موضعی است به یمامة. یا نخلستانی بدانجا بنی عجل را و شمس الدین محمد حافظ علیه الرحمه ذوالأراک آورده است : اذا تغّرّد عن ذ
توحدلغتنامه دهخداتوحد. [ ت َ وَح ْ ح ُ ] (ع مص ) یگانه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یکتا شدن . (آنندراج ). || توحد
ابوداودلغتنامه دهخداابوداود.[ اَ وو ] (اِخ ) حاجی خلیفه در مواضع مختلفه از کتاب کشف الظنون کتب ذیل را به ابوداود نسبت می کند و معلوم نیست که این ابوداود، ابوداود سجستانی و یا غیر ا
ادواتلغتنامه دهخداادوات . [ اَدَ ] (ع اِ) ج ِ اَداة. آلت ها. آلات حصول چیزی . (غیاث اللغات ). اسباب . دست افزارها : چنانکه ظهورآن بی ادوات آتش زدن ممکن نگردد، اثر این تجربت و مما