تغتغلغتنامه دهخداتغتغ. [ ت ِ ت ِ / ت ِ غ َ ت ِ غ َ / ت ِ غ ُ ت ِ غ ُ / ت ِ غ ِ ت ِ غ ِ ] (ع اِ) اقبلوا تغتغ؛ یعنی نیکو خندان . (منتهی الارب ). یعنی نیکو خندان آمدند. (ناظم الاطب
تغتغلغتنامه دهخداتغتغ. [ ت ُ ت ُ / ت َ ت َ ] (اِ) نام قفیزی است به ماوراءالنهر، غله پیمودن را. (از صحاح الفرس ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). چیزی باشد مانند کیله و قفیزی که غله را
تق تقلغتنامه دهخداتق تق . [ ت ِ ت ِ ] (اِصوت ) آواز نرم و پیاپی خوردن تخته به تخته یا چیز دیگر به تخته و مانند آن . آواز نرم چکش در خانه ، یا کوفتن در، با سر انگشت . (یادداشت بخط
طقطقلغتنامه دهخداطقطق . [ طِ طِ / طَ طَ ] (اِ صوت ) آواز با هم زدن دو چیزسخت . (غیاث ). آوازی شبیه به صورت طقطق : بر سر تختی شنید آن نیک نام طقطقی و های و هوئی شب ز بام . مولوی
تغ و لغلغتنامه دهخداتغ و لغ. [ ت َغ ْ غ ُ ل َ ] (ص مرکب ،از اتباع ) در تداول عامه غیرمحکم (آلتی از آلات ). (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سست و بی استحکام : بین دو تعطیل ادارات تغ و لغ
تغلغتنامه دهخداتغ. [ ت َغ غ ] (اِ) آواز خوردن تخته به تخته ای یا چیز دیگر. (یادداشت مرحوم دهخدا). || آواز ترقه یا چاشنی که کم و خفیف باشد. (یادداشت ایضاً).
knockدیکشنری انگلیسی به فارسیدر زدن، ضربت، صدای تغ تغ، درزدن، مشت، عیبجویی، بد گویی کردن از، زدن، کوبیدن، بهم خوردن، ضربات متوالی و تند زدن
knocksدیکشنری انگلیسی به فارسیضربه می زند، ضربت، صدای تغ تغ، درزدن، مشت، عیبجویی، بد گویی کردن از، زدن، کوبیدن، بهم خوردن، ضربات متوالی و تند زدن