تغییر ایزوتوپیisotope fractionationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تغییر ترکیب ایزوتوپی عنصر با استفاده از پخش و تبخیر یا تبادل شیمیایی متـ . برخِش ایزوتوپی
تغییرلغتنامه دهخداتغییر. [ ت َغ ْ ] (ع مص ) از حال بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). از حال بگشتن . (دهار). از حالی به حالی برگردانیدن
تغییرفرهنگ مترادف و متضاد۱. استحاله، انقلاب، تبدل، تبدیل، تحول، تطور، تعویض، دگرگونی، مسخ ≠ تثبیت ۲. عدول، برگشت، عقبگرد
تغییردیکشنری فارسی به انگلیسیalteration, change, gradation, metamorphosis, mutation, swing, switch, transition, turn, turnover, variance, variation
غنیسازی ایزوتوپیisotopic enrichmentواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تغییر دادن فراوانی نسبی ایزوتوپها در عنصری خاص
همطرازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت زی، همارزی، همانندی، مطابقه، یکسانی معاوضهپذیری، قابلیت تبادل، معادله، جایگزینی، قابلیت جانشینی، جانشینی، تغییر متقابل اکیوالانس، ایزوتروپی تبادل،
جذبلغتنامه دهخداجذب . [ج َ ] (ع مص ) کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ضد دفع. مقابل دفع. (از اقرب الموارد). کشیدن بسوی خود. (ناظم الاطباء). د