تغييردیکشنری عربی به فارسیدگرگون کردن ياشدن , دگرگوني , تغيير , پول خرد , مبادله , عوض کردن , تغييردادن , معاوضه کردن , خردکردن (پول) , تغيير کردن , عوض شدن , تغييرمکان , نوبت کار , مبدله
تیغگرلغتنامه دهخداتیغگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) تیغساز. آنکه تیغها را بسازد. (آنندراج ) : مغنی ز دف ساختی چون سپربه قانون خبرگیر ازین تیغگر. طغرا (از آنندراج ).رجوع به تیغساز شود.
ثغرلغتنامه دهخداثغر. [ ث َ ](ع مص ) دندان نمودن وقت خندیدن . || دندان شیر کسی را شکستن . || افتادن دندانها. || رخنه کردن . || رخنه بستن . || ثغر ثلمة؛ بستن رخنه را. (از اضداد است ).
ثغرلغتنامه دهخداثغر. [ ث َ / ث َ غ َ ] (ع اِ) درختی است که شکوفه ٔ سپید دارد. || گو. || رخنه . || دره ٔ فراخ . || دهن . || دندانها یا دندانهای پیشین یا دندان که هنوز در لثه باشد. || رسته ٔ دندان . || سرحد ملک کفار. مرز. دربند. دربند میان کفر و اسلام . (منتهی
تغییرلغتنامه دهخداتغییر. [ ت َغ ْ ] (ع مص ) از حال بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). از حال بگشتن . (دهار). از حالی به حالی برگردانیدن و گردانیدن و دیگرگون کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از حال خود گردانیدن و با لفظ کردن و
تغییراتلغتنامه دهخداتغییرات . [ ت َغ ْ ] (ع اِ) تبدیلات و تغییرها. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغییر شود.
تغییرفرهنگ فارسی عمید۱. از حالی به حالی برگردانیدن؛ دگرگون کردن.۲. دگرگون شدن؛ از حالی به حالی دیگر درآمدن.
تغییرگویهchange talkواژههای مصوب فرهنگستانگزارهای در کلام مُراجع که انگیزۀ وی را برای تغییر افزایش میدهد
تغییرپذیری 1labilityواژههای مصوب فرهنگستانکیفیتی ناظر بر سهولت جانشینی گروههای متصل در همتافتها و مولکولها
اثر درآمدیincome effectواژههای مصوب فرهنگستانتغییر در تقاضا ناشی از تغییر درآمد که خود حاصل تغییر در قیمت است