تغوطلغتنامه دهخداتغوط. [ ت َ غ َوْ وُ ] (ع مص ) حدث کردن . (تاج المصادر بیهقی ). در مغاکی رفتن قضای حاجت را و غایط کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): قضی الحاجةکاب
تقوتلغتنامه دهخداتقوت . [ت َ ق َوْ وُ ] (ع مص ) خورش ساختن ، یقال : فلان یتقوت بکذا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || خوردن : تقوت به و اقتات به اقتیاتاً؛ اکله . (از