تغمهلغتنامه دهخداتغمه . [ ت َ م ِ / م َ ] (اِ) علامتی که صنعتگر بر روی صنعت خود گذارد. || علامت افتخار و احترام . || قبه ٔ روی سپر و مدال . (ناظم الاطباء).
تقمحلغتنامه دهخداتقمح . [ ت َ ق َم ْ م ُ ] (ع مص ) سر برداشتن . (زوزنی ). سر برآوردن شتر و بازایستادن از آب خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقمهلغتنامه دهخداتقمه . [ ت َ ق َم ْ م ُه ْ ] (ع مص ) دودله و سرگشته شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): خرج فلان یتقمه ؛ ای لایدری این یتوجه . (اقرب الموارد) (از من