تغرلغتنامه دهخداتغر. [ ت َ ] (ع مص ) برجستن خون از رگ و جاری گشتن آن . || برجستن آب از درز مشک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقرلغتنامه دهخداتقر. [ ت َ ق ِ ] (ع اِ) دیگ افزار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). توابل . (اقرب الموارد). دیگ افزار و ادویه . (ناظم الاطباء).
طغرلغتنامه دهخداطغر. [ طَ ] (ع مص ) درآمدن بر کسی . یقال : طَغَرَ علیهم ؛ اذا دَغَرَ. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || دفع کردن . (منتخب اللغات ).
طغرلغتنامه دهخداطغر. [ طُ غ َ ] (ع اِ) مرغی است . ج ، طِغْران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم طائری است معروف و جمع او طِغْران .
تغرانلغتنامه دهخداتغران . [ ت َ غ َ ] (ع مص ) جوش زدن دیگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مجدالدین گوید: صواب به نون (نغران ) است و تغر به تاء شنیده نشد و خلیل به تصح
تغربلغتنامه دهخداتغرب . [ ت َ غ َرْ رُ ] (ع مص ) از سوی غرب آمدن . || دوری گزیدن . و دور رفتن و جدا شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به غربت
تغرجاقلغتنامه دهخداتغرجاق . [ ت َ غ َ / غ ِ ] (اِ) ساخت بود، نجیبی گوید : ترک خرد دیرش و زین و تغرجاق میوه غرقه بکوه و ساده بزنگار. (لغت فرس اسدی چ اقبال ) (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی
تغردلغتنامه دهخداتغرد. [ ت َ غ َرْ رُ ] (ع مص ) بلند و طرب انگیز ساختن مرغ آواز خود را و در گلو گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خوانندگی ط
تغرضلغتنامه دهخداتغرض . [ ت َ غ َرْ رُ ] (ع مص ) شکسته شدن شاخ و جدا نگردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکسته شدن شاخه ٔ درخت و جدا نگردیدن آن . (از اقرب الموارد).
تغرانلغتنامه دهخداتغران . [ ت َ غ َ ] (ع مص ) جوش زدن دیگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مجدالدین گوید: صواب به نون (نغران ) است و تغر به تاء شنیده نشد و خلیل به تصح
تغربلغتنامه دهخداتغرب . [ ت َ غ َرْ رُ ] (ع مص ) از سوی غرب آمدن . || دوری گزیدن . و دور رفتن و جدا شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به غربت
تغرجاقلغتنامه دهخداتغرجاق . [ ت َ غ َ / غ ِ ] (اِ) ساخت بود، نجیبی گوید : ترک خرد دیرش و زین و تغرجاق میوه غرقه بکوه و ساده بزنگار. (لغت فرس اسدی چ اقبال ) (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی
تغردلغتنامه دهخداتغرد. [ ت َ غ َرْ رُ ] (ع مص ) بلند و طرب انگیز ساختن مرغ آواز خود را و در گلو گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خوانندگی ط
تغرضلغتنامه دهخداتغرض . [ ت َ غ َرْ رُ ] (ع مص ) شکسته شدن شاخ و جدا نگردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکسته شدن شاخه ٔ درخت و جدا نگردیدن آن . (از اقرب الموارد).