تغدیةلغتنامه دهخداتغدیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) کسی را چاشته دادن . (زوزنی ). چاشت دادن . (تاج المصادر بیهقی ). چاشت خورانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغدی شود.
تغذیةلغتنامه دهخداتغذیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) خورش دادن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پرورانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پروردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بریدن شتر کمیز را. (منتهی الارب ) (ناظ
تغذیه کردنلغتنامه دهخداتغذیه کردن . [ ت َ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غذا خوردن و پرورش دادن . (ناظم الاطباء).
تغذیه 1feeding 1واژههای مصوب فرهنگستاندر ریختهگری، رساندن فلز مذاب به منطقۀ درحالانجماد، معمولاً با آهنگی مناسب برای پر کردن حفره در جلوی پیشانی انجماد و بهمنظور جبران هرگونه تنجش در حین انجماد
تغذیه 3recharge, intake, replenishmentواژههای مصوب فرهنگستانفرایند طبیعی یا مصنوعی افزوده شدن آب به آبخوانها
تغذیه کردنلغتنامه دهخداتغذیه کردن . [ ت َ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غذا خوردن و پرورش دادن . (ناظم الاطباء).
تغذیه 1feeding 1واژههای مصوب فرهنگستاندر ریختهگری، رساندن فلز مذاب به منطقۀ درحالانجماد، معمولاً با آهنگی مناسب برای پر کردن حفره در جلوی پیشانی انجماد و بهمنظور جبران هرگونه تنجش در حین انجماد
تغذیه 3recharge, intake, replenishmentواژههای مصوب فرهنگستانفرایند طبیعی یا مصنوعی افزوده شدن آب به آبخوانها
برنامهریزی تغذیهnutrition planningواژههای مصوب فرهنگستانطراحی روشهایی که دسترسی مناسب و کافی افراد جامعه را به مواد غذایی سالم امکانپذیر میسازد
پایش تغذیهnutrition monitoringواژههای مصوب فرهنگستاننظارت بر تغییر شاخصهای کلیدی وضعیت تغذیه در یک جمعیت و توصیف آنها برای شناسایی نیازهای موجود در جهت تدوین برنامهها و سیاستهای مداخلۀ تغذیهای
تراز تغذیهtrophic levelواژههای مصوب فرهنگستانهریک از سطوح انتقال غذا و انرژی در درون یک زنجیرۀ غذایی یا هرم غذایی