تعیهرلغتنامه دهخداتعیهر. [ ت َ ع َ هَُ ] (ع مص ) سبک و بدکار گردیدن زن و زنا نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به عاهر و عاهرة شود.
تعییرلغتنامه دهخداتعییر. [ ت َع ْ ] (ع مص ) سرزنش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : و تلک فضیلة فیها تأس
تفیهرلغتنامه دهخداتفیهر. [ ت َ ف َ هَُ ] (ع مص ) فراخ حال شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تاسه گرفتن اسب را و مانده گردیدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم
تعییرلغتنامه دهخداتعییر. [ ت َع ْ ] (ع مص ) سرزنش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : و تلک فضیلة فیها تأس
تفیهرلغتنامه دهخداتفیهر. [ ت َ ف َ هَُ ] (ع مص ) فراخ حال شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تاسه گرفتن اسب را و مانده گردیدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم
تشویرفرهنگ مترادف و متضاد۱. تعییر ۲. سرزنش کردن، ملامت کردن ≠ ستودن ۳. شرمسار کردن، شرمنده ساختن ۴. شرمساری، شرمندگی ۵. آشوب
حاتم بخشیلغتنامه دهخداحاتم بخشی . [ ت ِ ب َ ] (حامص مرکب ) به تعییر و نکوهش ، عمل بسیار بخشیدن . || اسراف . تبذیر.
تبعدلغتنامه دهخداتبعد. [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص )دور رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : و تلک فضیلة فیها تأس تبعد عنک تعییرالعدات . محمدبن عمر انباری .رجوع به تاریخ بیهقی چ