تبذخلغتنامه دهخداتبذخ . [ ت َ ب َذْ ذُ ] (ع مص ) بزرگی نمودن و بزرگ منشی کردن . || بلند گردیدن . (از قطر المحیط). || گردنکشی کردن . (از اقرب الموارد) (ازقطر المحیط) (زوزنی ) (من
تعذرلغتنامه دهخداتعذر. [ ت َ ع َذْ ذُ ] (ع مص ) استوار نگردیدن امر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استوار نگردیدن و مشکل و دشوار و تنگ شدن کار. (از اقرب الموارد). || ممتنع بودن
تعذللغتنامه دهخداتعذل . [ ت َ ع َذْ ذُ ] (ع مص ) نکوهش پذیرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اعتاب . (اقرب الموارد).
تعوذلغتنامه دهخداتعوذ. [ ت َ ع َوْ وُ ] (ع مص ) اندخسیدن . (منتهی الارب ). اندخسیدن و پناه دادن و پناه گرفتن . (ناظم الاطباء). پناه گرفتن و اعوذباﷲ گفتن و اندخسیدن . (آنندراج ).
تمذخلغتنامه دهخداتمذخ . [ ت َ م َذْ ذُ ] (ع مص ) مکیدن انگبین گلنار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بعکس یکدیگر رفتن مرد و شتر در سیر. (از اقرب الموارد). || مانند مار رفتن
تبذخلغتنامه دهخداتبذخ . [ ت َ ب َذْ ذُ ] (ع مص ) بزرگی نمودن و بزرگ منشی کردن . || بلند گردیدن . (از قطر المحیط). || گردنکشی کردن . (از اقرب الموارد) (ازقطر المحیط) (زوزنی ) (من
تعذرلغتنامه دهخداتعذر. [ ت َ ع َذْ ذُ ] (ع مص ) استوار نگردیدن امر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استوار نگردیدن و مشکل و دشوار و تنگ شدن کار. (از اقرب الموارد). || ممتنع بودن
تعذللغتنامه دهخداتعذل . [ ت َ ع َذْ ذُ ] (ع مص ) نکوهش پذیرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اعتاب . (اقرب الموارد).
تعوذلغتنامه دهخداتعوذ. [ ت َ ع َوْ وُ ] (ع مص ) اندخسیدن . (منتهی الارب ). اندخسیدن و پناه دادن و پناه گرفتن . (ناظم الاطباء). پناه گرفتن و اعوذباﷲ گفتن و اندخسیدن . (آنندراج ).
تمذخلغتنامه دهخداتمذخ . [ ت َ م َذْ ذُ ] (ع مص ) مکیدن انگبین گلنار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بعکس یکدیگر رفتن مرد و شتر در سیر. (از اقرب الموارد). || مانند مار رفتن
