تعویذلغتنامه دهخداتعویذ. [ ت َع ْ ] (ع اِ) آنچه از عزائم و آیات قرآنی و جز آن نوشته جهت حصول مقصد و دفع بلاها با خود دارند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مجازاً بمعنی آنچه از اد
تعویذلغتنامه دهخداتعویذ. [ ت َع ْ ] (ع مص ) بازداشت خواستن کسی را. (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اعاذه : اعاذةً و اعواذا؛ دعا کرد وی را به محافظت و قال له ُ اعیذک باﷲ و ر
تعویضلغتنامه دهخداتعویض . [ ت َع ْ ] (ع مص ) عوض دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عوض کردن . (آنندراج ). بدل دادن . (از اقرب الموارد
تعویضفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاخت، تبادل، تبدل، تبدیل، تغییر، دگش، عوض، مبدل، معاوضه ۲. عوض کردن، بدل کردن ۳. پناه جستن
تعویذ آسمانلغتنامه دهخداتعویذ آسمان . [ ت َع ْ ذِ ] (اِخ ) کنایه از جوزا است و آن برج سوم است از جمله ٔ دوازده برج فلک . (برهان ). برج جوزا. (ناظم الاطباء).
تعویذ سیمینلغتنامه دهخداتعویذ سیمین . [ ت َع ْ ذِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ستاره ها. (ناظم الاطباء).
تعویذ کردنلغتنامه دهخداتعویذ کردن . [ ت َع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دعای دفع بلا کردن . حرز بستن . محفوظ کردن . در پناه قرار دادن . دعای دفع بلا قرار دادن : از این دیو تعویذ کن خویشتن را
تشویذلغتنامه دهخداتشویذ. [ ت َش ْ ] (ع مص ) مایل به غروب شدن آفتاب . || درگرفتن ابر آفتاب را و پوشش مانند تنک وبی آب گرداگرد آن شدن . || عمامه بر سر بستن . (منتهی الارب ) (ناظم ا
تعویذ آسمانلغتنامه دهخداتعویذ آسمان . [ ت َع ْ ذِ ] (اِخ ) کنایه از جوزا است و آن برج سوم است از جمله ٔ دوازده برج فلک . (برهان ). برج جوزا. (ناظم الاطباء).
تعویذ سیمینلغتنامه دهخداتعویذ سیمین . [ ت َع ْ ذِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ستاره ها. (ناظم الاطباء).
تعویذ کردنلغتنامه دهخداتعویذ کردن . [ ت َع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دعای دفع بلا کردن . حرز بستن . محفوظ کردن . در پناه قرار دادن . دعای دفع بلا قرار دادن : از این دیو تعویذ کن خویشتن را