تعنوقلغتنامه دهخداتعنوق . [ ت َ ] (ع اِ) زمین آسان و نرم . ج ، تعانق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترنوقلغتنامه دهخداترنوق . [ ت َ / ت ُ ](ع اِ) گل تنک وقتی که آب نهر یا آب آبرو فرو شود در زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترنوق [ ت َ / ت ُ ] و تُرنوقا، گل در نه
تعنقلغتنامه دهخداتعنق . [ ت َ ع َن ْ ن ُ ] (ع مص ) در سوراخ خود درآمدن کلاکموش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داخل شدن خرگوش در لانه ٔ خود. (از اقرب الموارد). || سر و گردن در
تعنقشلغتنامه دهخداتعنقش . [ ت َ ع َ ق ُ ] (ع مص ) درپیچیدن و سختی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تعنیقلغتنامه دهخداتعنیق . [ ت َ ] (ع مص ) بر زمین بلند و درشت رفتن و برآمدن بر آن . || بلند برآمدن سرین . || بالیدن شکوفه ٔ خرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقر
تعانیقلغتنامه دهخداتعانیق . [ ت َ ] (ع مص ) ج ِ تعنوق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به تعنوق شود.
ترنوقلغتنامه دهخداترنوق . [ ت َ / ت ُ ](ع اِ) گل تنک وقتی که آب نهر یا آب آبرو فرو شود در زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترنوق [ ت َ / ت ُ ] و تُرنوقا، گل در نه
تعنقلغتنامه دهخداتعنق . [ ت َ ع َن ْ ن ُ ] (ع مص ) در سوراخ خود درآمدن کلاکموش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داخل شدن خرگوش در لانه ٔ خود. (از اقرب الموارد). || سر و گردن در
تعنقشلغتنامه دهخداتعنقش . [ ت َ ع َ ق ُ ] (ع مص ) درپیچیدن و سختی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).