تعمیشلغتنامه دهخداتعمیش . [ ت َ ] (ع مص ) فربه گردانیدن و بحال نمودن جسم بیمار را. || بقصد در کاری غفلت نمودن . || اصلاح و دور کردن عمش را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب
تجمیشلغتنامه دهخداتجمیش . [ ت َ ] (ع مص ) بازی کردن و سخن با زنان گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). با جاریه مغازله و ملاعبه کردن . (از قطر المحیط). || مساعدت و مع
تحمیشلغتنامه دهخداتحمیش . [ ت َ ] (ع مص ) فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جمعآوری چیزی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (تاج العروس ) (شرح قاموس ).
تخمیشلغتنامه دهخداتخمیش . [ ت َ ] (ع مص ) بمعنی خَمْش است یعنی خراشیدن صورت و یا خراشیدن سایر جاهای بدن . رجوع به لسان العرب و خَمْش شود.
تعایشلغتنامه دهخداتعایش . [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) با یکدیگر زیستن . (زوزنی ). با همدیگرزیست کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بر دوستی ویگانگی با یکدیگر زندگی کردن . (از اقرب الم
تعریشلغتنامه دهخداتعریش . [ ت َ ] (ع مص ) حمله کردن و سپس سر برداشتن و دهن گشادن خر: عرش الحمار برأسه تعریشاً؛ حمله کرد خر پس برداشت سر را و گشاد دهن را. || درنگ نمودن در کار. (
تجمیشلغتنامه دهخداتجمیش . [ ت َ ] (ع مص ) بازی کردن و سخن با زنان گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). با جاریه مغازله و ملاعبه کردن . (از قطر المحیط). || مساعدت و مع
تحمیشلغتنامه دهخداتحمیش . [ ت َ ] (ع مص ) فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جمعآوری چیزی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (تاج العروس ) (شرح قاموس ).
تخمیشلغتنامه دهخداتخمیش . [ ت َ ] (ع مص ) بمعنی خَمْش است یعنی خراشیدن صورت و یا خراشیدن سایر جاهای بدن . رجوع به لسان العرب و خَمْش شود.
تعایشلغتنامه دهخداتعایش . [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) با یکدیگر زیستن . (زوزنی ). با همدیگرزیست کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بر دوستی ویگانگی با یکدیگر زندگی کردن . (از اقرب الم
تعریشلغتنامه دهخداتعریش . [ ت َ ] (ع مص ) حمله کردن و سپس سر برداشتن و دهن گشادن خر: عرش الحمار برأسه تعریشاً؛ حمله کرد خر پس برداشت سر را و گشاد دهن را. || درنگ نمودن در کار. (