تعلقاتلغتنامه دهخداتعلقات . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، علایق و دلبستگی و ارتباط. (ناظم الاطباء). || متعلقات و ارتباطات و عقار و تملکات . (ناظم الاطباء).- تعلقات دن
تعلیماتلغتنامه دهخداتعلیمات . [ ت َ ] (از ع ، اِ) در فارسی امروز درس وچیزهای آموختنی . (ناظم الاطباء). آموزش : - تعلیمات دینی ؛ درس شرعیات و علوم دینی .- تعلیمات عالیه ؛ آموزش عا
تپشیلغتنامه دهخداتپشی . [ ت ِ ] (اِ) بلوشه در تعلیقات جامعالتواریخ رشیدی آن را لغت مغولی تبشی دانسته که در زبان اویغوری دخیل شده بمعنی بشقاب گود: دیگر در دیار قراقوروم میگذشت [
رباط انکرهلغتنامه دهخدارباط انکره .[ رُ طِ اَ؟ ] (اِخ ) بهمنیار در تعلیقات تاریخ بیهق گوید: نام رباطی نزدیک سرخس بوده است . این کلمه در نسخه ای دیگر رباط «ابکیره » نوشته شده است و بهر
تاج الاسلاملغتنامه دهخداتاج الاسلام . [ جُل ْ اِ ] (اِخ ) احمدبن عبدالعزیزبن مازه قزوینی در تعلیقات لباب الالباب ج 1 ص 334 نوشته اند: «برادراحمد تاج الاسلام احمدبن عبدالعزیز مازه (برها
گنجرودلغتنامه دهخداگنجرود. [ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از رودهای نیشابور است . (تعلیقات تاریخ بیهق چ بهمنیار ص 344).