تعذلقلغتنامه دهخداتعذلق . [ ت َ ع َ ل ُ ] (ع مص ) جنبیدن در رفتار خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جنبان و متحرک رفتن . (از اقرب الموارد).
تعلل کردنلغتنامه دهخداتعلل کردن . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عذر انگیختن . بهانه آوردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تأخیر کردن . سستی کردن . و رجوع به تعلل و ماده ٔ قبل شو
تعلثلغتنامه دهخداتعلث . [ ت َ ع َل ْ ل ُ] (ع مص ) مکر نمودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمحل . (اقرب الموارد). و رجوع به تمحل شود. || آویختن . (منتهی الارب )
jiggersدیکشنری انگلیسی به فارسیجیگرز، گاری تک اسبه، طناب قرقره، بادبان کوچک، یکجور کرجی کوچک، رقاص، رامشگر، ماشین نم مالی، جرثقیل ابی، درشکه یک اسبه، خیمه شب باز
تعذلقلغتنامه دهخداتعذلق . [ ت َ ع َ ل ُ ] (ع مص ) جنبیدن در رفتار خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جنبان و متحرک رفتن . (از اقرب الموارد).
تعلل کردنلغتنامه دهخداتعلل کردن . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عذر انگیختن . بهانه آوردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تأخیر کردن . سستی کردن . و رجوع به تعلل و ماده ٔ قبل شو
تعلثلغتنامه دهخداتعلث . [ ت َ ع َل ْ ل ُ] (ع مص ) مکر نمودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمحل . (اقرب الموارد). و رجوع به تمحل شود. || آویختن . (منتهی الارب )