تعلق گرفتنلغتنامه دهخداتعلق گرفتن . [ ت َ ع َل ْ ل ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) اتصال و ارتباط داشتن . پیوستگی داشتن : سعی نکنم در شکست هیچ چیز که بیعت به آن تعلق گرفته . (تاریخ بیهقی چ
تعلقلغتنامه دهخداتعلق . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ] (ع مص ) چنگ درزدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). درآویختن . (تاج المصادر بیهقی ). درآویختن به چیزی و دوست داشتن . (منتهی الار
تعلق یافتنلغتنامه دهخداتعلق یافتن . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ت َ ] (مص مرکب ) پیوستگی و اتصال و ارتباط یافتن . تعلق گرفتن . پیوند گرفتن : چون تعلق یافت نان با بوالبشرنان مرده زنده گشت و باخبر