تعفجلغتنامه دهخداتعفج . [ ت َ ع َف ْ ف ُ ] (ع مص ) کج رفتن شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازآنندراج ) (از اقرب الموارد).
تجفجفلغتنامه دهخداتجفجف . [ ت َ ج َ ج ُ ] (ع مص ) خشک شدن . (زوزنی ). نیم خشک گردیدن جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تجفجف الثوب ابتل ثم جف و فیه ندی فان یبس کل
تخفجلغتنامه دهخداتخفج . [ ت َ خ َف ْ ف ُ ] (ع مص ) میل کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
تعاجیبلغتنامه دهخداتعاجیب . [ ت َ ] (ع اِ) شگفتی ها، و آن را واحد از لفظ خود نباشد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تعفرتلغتنامه دهخداتعفرت . [ ت َ ع َ رُ ] (ع مص ) درگذشتن در امور و مبالغه نمودن با تیزی خاطر. || دیوی نمودن و دیو شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عفریت شدن . (از اقرب الموار
متعفجلغتنامه دهخدامتعفج . [ م ُ ت َ ع َف ْ ف ِ ] (ع ص ) شتر که کج رود. (آنندراج ). شتر کج رونده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعفج شود.
تجفجفلغتنامه دهخداتجفجف . [ ت َ ج َ ج ُ ] (ع مص ) خشک شدن . (زوزنی ). نیم خشک گردیدن جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تجفجف الثوب ابتل ثم جف و فیه ندی فان یبس کل
تخفجلغتنامه دهخداتخفج . [ ت َ خ َف ْ ف ُ ] (ع مص ) میل کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
تعاجیبلغتنامه دهخداتعاجیب . [ ت َ ] (ع اِ) شگفتی ها، و آن را واحد از لفظ خود نباشد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).