تعصیرلغتنامه دهخداتعصیر. [ت َ ] (ع مص ) در عصر آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || به جوانی رسیدن و رسیده گردیدن دختر و در حیض درآمدن و نزدیک بیست سالگی رسیدن آن
تعثیرلغتنامه دهخداتعثیر. [ ت َ ] (ع مص ) بسر درآوردن و خوار و هلاک گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).بلغزش درآوردن و بسر درآوردن . (از اقرب الموارد).
تعسیرلغتنامه دهخداتعسیر. [ ت َ ] (ع مص ) دشخوار گردانیدن . (زوزنی ). دشوار کردن . (دهار)(از اقرب الموارد). دشوار کردن . نقیض تیسیر و منه : اللهم یسر و لاتعسر. || خلاف کردن . (منت
تاثيردیکشنری عربی به فارسیاثر , نتيجه , اجراکردن , بهم فشردن , پيچيدن , زير فشار قرار دادن , با شدت ادا کردن , با شدت اصابت کردن , ضربت , فشار , تماس , اصابت , اثر شديد , ضربه , نفوذ , ت
تبصیرلغتنامه دهخداتبصیر. [ ت َ ] (ع مص ) تبصرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بینا کردن . (زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ).بینا گردا
تخصیرلغتنامه دهخداتخصیر. [ ت َ ](ع مص ) باریک میان گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). باریک میان کردن . (زوزنی ). || باریک کردن . (اقرب الموارد). || قرار دادن کمر برای چیزی : کشح ٌ
تشصیرلغتنامه دهخداتشصیر. [ ت َ ] (ع مص ) چوب شصار در بینی ناقه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تصعیرلغتنامه دهخداتصعیر. [ ت َ ] (ع مص ) روی بگردانیدن . (زوزنی ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). کژ کردن رخسار از کبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): و لا تُصَ
تصیرلغتنامه دهخداتصیر. [ ت َ ص َی ْ ی ُ ] (ع مص ) به پدر خود مانا شدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تعصرلغتنامه دهخداتعصر. [ ت َ ع َص ْ ص ُ ] (ع مص ) شیره شدن . (تاج المصادر بیهقی ). فشرده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). استخراج آب انگور و جز آن . مطاوع تعصیر ا
تبصیرلغتنامه دهخداتبصیر. [ ت َ ] (ع مص ) تبصرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بینا کردن . (زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ).بینا گردا
تخصیرلغتنامه دهخداتخصیر. [ ت َ ](ع مص ) باریک میان گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). باریک میان کردن . (زوزنی ). || باریک کردن . (اقرب الموارد). || قرار دادن کمر برای چیزی : کشح ٌ
تشصیرلغتنامه دهخداتشصیر. [ ت َ ] (ع مص ) چوب شصار در بینی ناقه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تصعیرلغتنامه دهخداتصعیر. [ ت َ ] (ع مص ) روی بگردانیدن . (زوزنی ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). کژ کردن رخسار از کبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): و لا تُصَ