تعشقلغتنامه دهخداتعشق . [ ت َ ع َش ْ ش ُ ] (ع مص ) عشق نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). عاشقی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تکلف عشق . (از اقرب الموارد
تعشقفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرزومندی، اشتیاق، عشقورزی، تعطف، تمایل، خاطرخواهی، رغبت، عاشقی، عشق، علاقه، علقه، مهر، مهرورزی ≠ بیزاری، نفرت ۲. عاشق شدن، عاشقی کردن، مهرورزیدن، مهرورزی کرد
تشققلغتنامه دهخداتشقق . [ ت َ ش َق ْ ق ُ ] (ع مص ) شکافته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شکافته شدن هیزم . (منتهی الارب ) (ناظم ا
تشقیحلغتنامه دهخداتشقیح . [ ت َ ] (ع مص ) رنگ برآوردن غوره ٔ خرما. (زوزنی ). رنگ کردن غوره ٔ خرما و سرخ گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تشقیصلغتنامه دهخداتشقیص . [ ت َ ] (ع مص ) اعضای ذبیحه را جدا کرده در میان شرکاء بخشهای برابر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جدا کردن اعضای ذبی
تشقیقلغتنامه دهخداتشقیق . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بشکافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکافتن هیزم را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هیزم و جز آن شکافتن . (آنن
تشقیةلغتنامه دهخداتشقیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) رنگ کردن غوره ٔ خرما. یقال : شقه النخل تشقیها؛ ای شقحها. رنگ گرفتن غوره ٔ خرما. یقال : شقه النخل تشقیها؛ ای شقحها. (منتهی الارب ). رن
خاطرخواهیفرهنگ مترادف و متضادتعشق، دلبستگی، دلدادگی، شیفتگی، عشق، علاقه، علاقهمندی، محبت، مهر ≠ بیزاری
تغزلفرهنگ مترادف و متضاد۱. تعشق، عشقورزی، غزلسرایی، مغازله ۲. عشقبازی کردن، مغازله کردن ۳. شعر عاشقانه گفتن
مهرفرهنگ مترادف و متضاد۱. تعشق، عاطفه، عشق، عطوفت، لطف، محبت، مودت، مهربانی ≠ جور، قهر، کین ۲. آفتاب، خور، خورشید، شمس، شید، میترا ≠ ماه ۳. مهرماه، میزان