لغتنامه دهخدا
تعرید. [ ت َ ] (ع مص ) درگذشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نفوذ کردن . (از اقرب الموارد): عرد السهم فی الرمیة تعریداً. (منتهی الارب ). || گذاشتن راه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ترک کردن راه و منحرف شدن از آن . (از اقرب الموارد). || بلند شدن ستاره و نزدیک بغروب رسی