تعرقلغتنامه دهخداتعرق . [ ت َ ع َرْ رُ ] (ع مص ) گوشت از استخوان بازبریدن . (تاج المصادر بیهقی ). گوشت از استخوان بریزیدن . (زوزنی ). گوشت از استخوان باز کردن و بخوردن . (منتهی
تعرقفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. عرق کردن.۲. (زیستشناسی) خارج شدن رطوبت زیادی گیاهان بهصورت بخار از منافذ و روزنههای برگها.
طارقلغتنامه دهخداطارق . [ رِ ] (اِخ ) ابن زیاد. بلاذری در کتاب فتوح البلدان گوید. واقدی نقل کند که طارق بن زیاد عامل موسی بن نصیر بسوی اندلس لشکرکشی کرد. او اوّل کسی بود که به ج
طارقلغتنامه دهخداطارق . [ رِ ] (اِخ ) نام پسر اُمیةبن عبدالشمس که بنات طارق که در عرب بحسن ضرب المثلند بدو منسوبند.
طارقلغتنامه دهخداطارق . [ رِ ] (اِخ ) ابن باهیة. ابن عبدربه او را شاعری از بطن خزاعه میشمارد. (عقدالفرید ج 3 ص 332).
طارقلغتنامه دهخداطارق . [ رِ ] (اِخ ) ابن اَشیم اشجعی . صحابی است . (منتهی الارب ). جدّ او مسعود. و خود وی پدر ابومالک اشجعی مجهول الاسم است . بگفته ٔ بغوی ساکن کوفه بود. مسلم گ
طارقلغتنامه دهخداطارق . [ رِ ] (اِخ ) ابن المبارک . عتبی از او نقل کند. رجوع به عقدالفرید چ مصر ج 2 ص 25 شود.
تعرق بالقوهpotential transpirationواژههای مصوب فرهنگستانمقدار اتلاف آب از گیاه یا سطح دارای پوشش گیاهی در شرایطی که آبِ خاک به اندازۀ کافی باشد
تعرقبلغتنامه دهخداتعرقب . [ ت َ ع َ ق ُ ] (ع مص ) براه پشت رفتن از کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). براه پشت کوه رفتن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || از خلف اسب سوار شدن .
تبخیرـ تعرق 1evapotranspirationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند ترکیبی جدا شدن آب از سطح خاک و آب و گیاه و انتقال آن به جوّ
تبخیرـ تعرق بالقوهpotential evapotranspirationواژههای مصوب فرهنگستانمقدار تبخیر آب از سطحی با پوشش گیاهی کامل و یکنواخت و دارای آب کافی
تعرقبلغتنامه دهخداتعرقب . [ ت َ ع َ ق ُ ] (ع مص ) براه پشت رفتن از کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). براه پشت کوه رفتن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || از خلف اسب سوار شدن .