ترضیلغتنامه دهخداترضی . [ ت َ رَض ْ ضی ] (ع مص ) خشنودی کردن پس از جهد. (تاج المصادر بیهقی ). خشنود شدن . (زوزنی ). خشنود کردن . (آنندراج ). خواستن خشنودی کسی را و خشنود کردن .(
ترضیضلغتنامه دهخداترضیض . [ ت َ ] (ع مص ) نیک خورد کردن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شکستن به قطعات بزرگ . (ناظم الاطباء).
ترضیه خواستنلغتنامه دهخداترضیه خواستن . [ ت َ ی َ / ی ِ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) طلب رضا و خشنودی کردن و معذرت خواستن . (ناظم الاطباء).
ترضیهلغتنامه دهخداترضیه . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (از ع ، مص ) خشنود کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (مجمل اللغه ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خشنو
اشکلغتنامه دهخدااشک . [ اَ ] (اِخ ) سیزدهم یا ارد اول . پس از برادر بتخت سلطنت تمام ایران نشست . برخی تاریخ جلوس او را 56 ق . م . و برخی 55 ق . م . نوشته اند ولی بظن قوی سال دو
هادیلغتنامه دهخداهادی . (اِخ ) (سیدکیا) برادر سیدعلی کیا لاهیجانی که از جانب برادر حکومت تنکابن یافت . سیدهادی بعد ازبه دست گرفتن زمام حکومت محل بیه پیش ، تنکابن را به پسر خود س
اشکلغتنامه دهخدااشک . [ اَ ](اِخ ) سوم یا اردوان اول . پس از پدر بتخت نشست (214ق . م .) و نخست به ماد تاخت و همدان را گرفت و با قشون نیرومندی که داشت پس از تصرف ماد، کلده و بین