تعاللغتنامه دهخداتعال . [ ت َ ل َ ] (ع اِ فعل ) فعل امر است از تعالی یعنی بیا. (از منتهی الارب ). کلمه ٔ امر مشتق از تعالی یعنی بیا. (آنندراج ). فعل امر از تعالی و اصل آن در مور
طائللغتنامه دهخداطائل . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) فزونی . مزیّت . فضل . || توانائی . قدرت . دستگاه . || توانگری . غنا. || فراخی . سعة. || فائدة. سود. نفع. و این معنی جز در مورد نفی ، در
تعالجلغتنامه دهخداتعالج . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) عمل کردن و مشغول شدن به چیزی . (ناظم الاطباء). || یکدیگر را علاج کردن . تعاطی علاج . (از اقرب الموارد). || با هم کوشش کردن . (ناظم ا
تعالللغتنامه دهخداتعالل . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) پاک گردیدن زن از نفاس . || تا غایت رفتار راندن ناقه را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مکیدن کودک شیری را که در پستان مادر بود
تعالملغتنامه دهخداتعالم . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) بهم دانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دانستن . یقال : تعالمه الجمیع؛ یعنی دانستند آن را. (منته
تعالیلغتنامه دهخداتعالی . [ ت َ ] (ع مص ) بلند شدن .(زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بس بلندشدن و برآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ارتفاع (برآمدن ). (از اقرب ا
تعالیلغتنامه دهخداتعالی . [ ت َ لا ] (ع فعل ماضی ) صیغه ٔ ماضی معلوم است از باب تفاعل که اکثر اسم الهی را حال واقع می شود چنانکه خدای تعالی و حق تعالی ؛ یعنی برتر است خدا. (غیاث
تعالیلغتنامه دهخداتعالی . [ ت َ ] (ع مص ) بلند شدن .(زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بس بلندشدن و برآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ارتفاع (برآمدن ). (از اقرب ا
تعالجلغتنامه دهخداتعالج . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) عمل کردن و مشغول شدن به چیزی . (ناظم الاطباء). || یکدیگر را علاج کردن . تعاطی علاج . (از اقرب الموارد). || با هم کوشش کردن . (ناظم ا
تعالللغتنامه دهخداتعالل . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) پاک گردیدن زن از نفاس . || تا غایت رفتار راندن ناقه را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مکیدن کودک شیری را که در پستان مادر بود
تعالملغتنامه دهخداتعالم . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) بهم دانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دانستن . یقال : تعالمه الجمیع؛ یعنی دانستند آن را. (منته