تطیابلغتنامه دهخداتطیاب . [ ت َ ] (ع مص ) خوش شدن و خوشبوی شدن و پاکیزه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). خوشمزه و پاک و پاکیزه گردیدن و حلال شدن . || گیاه ناک گردیدن زمین . (منتهی الا
تایابادلغتنامه دهخداتایاباد. (اِخ ) تایاباذ، قریه ای در بوشح از اعمال هرات . (انساب سمعانی ورق 102 ب ) (معجم البلدان ج 2 ص 357). در مرآت البلدان ج 1 ص 337 این کلمه به تصحیف تایاد آ
تایابادیلغتنامه دهخداتایابادی . (اِخ )ابراهیم بن محمد تایابادی مکنی به ابوالعلاء فقیه و پیشوای کرامیة بود. حافظ ابوالقاسم علی بن الحسن بن هبةاﷲ دمشقی و دیگران از وی روایت کرده اند.
تایابادیلغتنامه دهخداتایابادی .(ص نسبی ) منسوب به تایاباد است . رجوع به تایاباد و تایابادی ابراهیم بن محمد و رجوع به تایب آبادی شود.
تطابقلغتنامه دهخداتطابق . [ ت َ ب ُ ](ع مص ) اتفاق کردن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). ائتلاف و اتفاق و تساوی . (اقرب الموارد). مطابقه و موافقت و اتفاق و اتح
پاکیزه شدنلغتنامه دهخداپاکیزه شدن . [ زَ / زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) طیب . طیبت . تطیاب . (تاج المصادر بیهقی ).
طابلغتنامه دهخداطاب . (ع مص ) طِیب . طِیبة. تَطیاب . خوشمزه وپاک و پاکیزه گردیدن . || طابت الأرض ؛ گیاه ناک گردید زمین . || طِبت به نفساً؛ ای طابت به نفسی ؛ خوش شد دل من به او
پاک شدنلغتنامه دهخداپاک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاکیزه گردیدن . پاک گردیدن . طهارت . طُهر. تطهّر. مطهر گشتن . طاهر گشتن . نظافة. (دهار). طیب . طاب . طیبة. تطیاب . زَکاء. تزکّی
خوشبوی شدنلغتنامه دهخداخوشبوی شدن . [ خوَش ْ / خُش ْ، ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عَطَر. عَبَق . عَباقة. عَباقیة. اَرَج . اَریج . (منتهی الارب ). تطیاب . طیبه . طیب . (تاج المصادر بیهقی ). مع
تایابادلغتنامه دهخداتایاباد. (اِخ ) تایاباذ، قریه ای در بوشح از اعمال هرات . (انساب سمعانی ورق 102 ب ) (معجم البلدان ج 2 ص 357). در مرآت البلدان ج 1 ص 337 این کلمه به تصحیف تایاد آ