تضییقلغتنامه دهخداتضییق . [ ت َض ْ ] (ع مص ) تنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضدتوسیع. (اقرب
تزییغلغتنامه دهخداتزییغ. [ ت َزْ ] (ع مص ) راست کردن میل کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). راست کردن زیغ (میل از حق . شک ) کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تضییقاتلغتنامه دهخداتضییقات . [ ت َض ْ ] (ع اِ) ج ِ تضییق . درفارسی امروزین سخت گیری ها. (یادداشت مرحوم دهخدا).
تضایقلغتنامه دهخداتضایق . [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) تنگ شدن . (زوزنی ). تنگ گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ضد اتساع . (اقرب الموارد) (قطرالمحیط) : و عرصه ٔ جولان بر سلطان تضای
تضیقلغتنامه دهخداتضیق . [ ت َ ض َی ْ ی ُ ] (ع مص ) تنگ شدن . (زوزنی ) (آنندراج ). تنگ گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ضد اتساع . (اقرب الموارد).
تضییحلغتنامه دهخداتضییح . [ ت َض ْ ] (ع مص ) شیر به آب آمیخته کسی را دادن . (تاج المصادر بیهقی ). نوشانیدن کسی را شیر تنک آب آمیخته . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شیر تنک آب
تضییعلغتنامه دهخداتضییع. [ ت َض ْ ] (ع مص ) ضایع کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مهمل و هیچکاره گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ا
تضییقاتلغتنامه دهخداتضییقات . [ ت َض ْ ] (ع اِ) ج ِ تضییق . درفارسی امروزین سخت گیری ها. (یادداشت مرحوم دهخدا).
تنگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. تضییق، تنگنا، سختی، فشار ≠ فراخی ۲. عسرت، فاقه، فقر، فلاکت، نکبت ≠ گشاددستی، فراخبالی ۳. غلا، قحطسالی، قحط، کمیابی ≠ وفور، برکت، آبسالی، فراوانی ۴. کمپهنایی،
فاطمیانلغتنامه دهخدافاطمیان . [ طِ ] (اِخ ) شیعیان شام در زمان بنی امیه دچار تضییقات هولناک بودند و در زمان عباسیان نیز آسوده نزیستند و بسیاری از آنان در زندانها جان سپردند. دسته ا
تحویصلغتنامه دهخداتحویص . [ ت َح ْ ] (ع مص ) دوختن در جاهای جامه . (منتهی الارب ). دوختن جاهای مختلف جامه را. (ناظم الاطباء). || تضییق . تنگ کردن بین دو چیز: و یحسن فی البغال الخ
توسیعلغتنامه دهخداتوسیع. [ ت َ ] (ع مص ) فراخ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خلاف تضییق . (منتهی