لغتنامه دهخدا
تضوع . [ت َ ض َوْ وُ ] (ع مص ) جنبیدن نافه و دمیدن بوی آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آماده ٔ گریستن گشتن کودک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گشادن چوزه هر دو بازو را پیش مادر تا خورش دهد او را. (منتهی الا