تضعفلغتنامه دهخداتضعف . [ ت َ ض َع ْ ع ُ ] (ع مص ) ضعیف شمردن و سست پنداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوار شمردن کسی را و بدکردن بدو. (از اقرب الموارد). || خوا
تضافلغتنامه دهخداتضاف . [ ت َ ف ف ] (ع مص ) (از «ض ف ف ») انبوهی کردن و گرد آمدن بر آب و جز آن وقت سبک گردیدن حال آنها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سبک گردیدن ا
تصعفرلغتنامه دهخداتصعفر. [ ت َ ص َ ف ُ ] (ع مص ) پیچیده شدن گردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تضاعفلغتنامه دهخداتضاعف .[ ت َ ع ُ ] (ع مص ) دوچند شدن آنچه کسی را بود و دوچندان کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دوچندان شدن چیزی که از پیش بود. (از اقرب الموارد
تضافرلغتنامه دهخداتضافر. [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) با هم مدد کردن و یاری نمودن در کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هم پشت شدن و یکدیگر را یاری دادن . (آنندراج ). با هم مدد و یاری کر
تضافطلغتنامه دهخداتضافط. [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) پر گردیدن گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تضافنلغتنامه دهخداتضافن . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) با هم مدد کردن بر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تعاون بر چیزی . (از اقرب الموارد).
تضعیفلغتنامه دهخداتضعیف . [ ت َ ] (ع مص ) سست و ناتوان پنداشتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ضعیف شمردن کسی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به تضعف شود. || ضعیف خواندن . (
صفالغتنامه دهخداصفا. [ ص َ ] (اِخ ) مکان بلندی است از کوه ابوقبیس ، بین آن و مسجدالحرام عرض وادی است که راه و بازار است . نصیب گوید : و بین الصفا والمروتین ذکرتکم بمختلف من بین
حجر مشققلغتنامه دهخداحجر مشقق . [ ح َ ج َ رِ م ُ ش َق ْ ق َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) حجر طرار. حجر شطف . سنگ متورق . سنگی است زعفرانی رنگ و تو بر تو و زودشکن و از نواحی مغرب خیزد و
حرف الماءلغتنامه دهخداحرف الماء. [ ح ُ فُل ْ ] (ع اِ مرکب ) آب تره . اوتره . سیسنبریون . ماماچم چم . مچی . قردامینی (کردامی ). سین . صاحب اختیارات گوید: سیسنفریون . سبزون است و قردام
اسامةلغتنامه دهخدااسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن مرشدبن علی بن مقلدبن نصربن منقذ الکنانی و الکلبی الشیزری الملقب بمؤیدالدولةمجدالدین و المکنی بابی المظفر از اکابر بنی منقذ اصحاب ق