تافته شدنلغتنامه دهخداتافته شدن . [ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برافروخته شدن بسبب قهر و غضب : پس چون او را بکشتند و یک چند برآمد، کسی بملک ننشست و هیچ کس را طاعت نداشتند، خبر به ا
تصفیةلغتنامه دهخداتصفیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص )صافی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد). روشن و صافی کردن . (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). روشن کردن . (من
راوق پذیرلغتنامه دهخداراوق پذیر. [ وَ پ َ ] (نف مرکب ) مخفف راوق پذیرنده . صافی پذیر. که تصفیه شدن را پذیرد.که صاف گردیدن را قبول کند. پالایش پذیر : سوم بخش از آن آب راوق پذیرکه هستش
مصفالغتنامه دهخدامصفا. [ م ُ ص َف ْ فا ] (ع ص ) مصفی . تصفیه شده . پاک شده . پاکیزه گشته . (یادداشت مؤلف ). پاک و صاف ، چون شراب مصفا و عیش مصفا. (آنندراج ). پاک . تمیز. پاکیزه
وریدلغتنامه دهخداورید. [ وَ ] (ع اِ) آن رگ از بدن انسان و دیگر حیوانات که جهنده نباشد. (ناظم الاطباء). || رگ گردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، اَورِدَة، و
convalesceدیکشنری انگلیسی به فارسیتصفیه کردن، بهگرا شدن، بهبودی یافتن، دوره نقاهت را گذراندن، شفاء یافتن
convalescingدیکشنری انگلیسی به فارسیتصفیه، بهگرا شدن، بهبودی یافتن، دوره نقاهت را گذراندن، شفاء یافتن