تصعیدلغتنامه دهخداتصعید. [ ت َ ] (ع مص ) بر کوه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). برآمدن . (بحر الجواهر). برآمدن بر کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برآمدن بر جای
آنتالپی تصعیدenthalpy of sublimationواژههای مصوب فرهنگستانمقدار انرژی لازم برای تبدیل فاز واحد جرم جامد به بخار در دما و فشار ثابت
گرمای نهان تصعیدlatent heat of sublimationواژههای مصوب فرهنگستانمقدار انرژی لازم برای تبدیل هر مول یا هر واحد جِرم جسم جامد به بخار در دما و فشار ثابت
خشک کردن انجمادیfreeze drying, freeze desicanting, lyophilizationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند خشک کردن مواد غذایی با انجماد سریع و تصعید یخ آنها در خلأ
یخسوختگیfreezer burnواژههای مصوب فرهنگستانتغییر بافت و رنگ سطح مواد غذایی یخزده که براثر تصعید بلورهای یخ به وجود میآید
ژرفابَشمdepth hoar, sugar snowواژههای مصوب فرهنگستان1. یخبلورهای سستی که براثر تصعید در سطح زیرین و سپس نهشت در سطح بالاتر برفِ خشک تشکیل میشود 2. بَشمی از یخبلورهای چندوجهی که یک مجموعۀ سهبعدی میسازند