تصدقلغتنامه دهخداتصدق . [ ت َ ص َدْ دُ ] (ع مص ) صدقه دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). صدقه کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم
تصدق دادنلغتنامه دهخداتصدق دادن . [ ت َ ص َدْ دُ دَ ] (مص مرکب ) صدقه دادن . (ناظم الاطباء). رجوع به تصدق شود.
تصدق شدنلغتنامه دهخداتصدق شدن . [ ت َ ص َدْ دُ ش ُ دَ ] (مص مرکب )بلاگردان شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تصدق شود.
تصدق فرمودنلغتنامه دهخداتصدق فرمودن . [ ت َ ص َدْ دُ ف َ دَ ] (مص مرکب ) تصدق کردن و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
تصدق دادنلغتنامه دهخداتصدق دادن . [ ت َ ص َدْ دُ دَ ] (مص مرکب ) صدقه دادن . (ناظم الاطباء). رجوع به تصدق شود.
تصدق شدنلغتنامه دهخداتصدق شدن . [ ت َ ص َدْ دُ ش ُ دَ ] (مص مرکب )بلاگردان شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تصدق شود.
تصدق فرمودنلغتنامه دهخداتصدق فرمودن . [ ت َ ص َدْ دُ ف َ دَ ] (مص مرکب ) تصدق کردن و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
تصدق کردنلغتنامه دهخداتصدق کردن . [ ت َ ص َدْ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صدقه دادن و خیرات کردن . || عفو فرمودن و بخشیدن . (ناظم الاطباء). عفو کردن ، چنانکه دیه ٔ قاتل را اولیای مقتول .
تصدقیلغتنامه دهخداتصدقی . [ ت َ ص َدْ دُ ] (ص نسبی ) منسوب به تصدق .- وجوه تصدقی ؛ پولهای دفع بلا. پولهای صدقه : و روز مولود سلاطین وجوه تصدقی که قورچی باشیان .... بنظر آفتاب اث