تشیطلغتنامه دهخداتشیط. [ ت َ ش َی ْ ی ُ ] (ع مص ) سوخته شدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). احتراق . (اقرب الموارد). || لاغر و نزار گردیدن از بسیاری جماع . (منتهی
تشیطنلغتنامه دهخداتشیطن . [ ت َ ش َی ْ طُ ] (ع مص ) دیو شدن و نافرمان و سرکش گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کار شیطان کردن . (از اقرب الموارد).
تبشیطلغتنامه دهخداتبشیط. [ ت َ ] (ع مص ) ابشاط. شتابی کردن و شتابانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعجیل کردن . (از قطر المحیط).لغت عراقیه ٔ مستهجنه . (قطر المحیط
تخیطلغتنامه دهخداتخیط. [ ت َ خ َی ْ ی ُ ] (ع مص ) آمیختن سپیدی موی با سیاهی ، یا مانند خیوط گشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آمیختن سپیدی موی با سیاهی . (آنندراج ). پدید شد
تسیطرلغتنامه دهخداتسیطر. [ت َ س َ طُ ] (ع مص ) برگماشته شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مسلط شدن بر چیزی و اشراف داشتن و نگهبانی کردن بر آن و متعهد احوال آن شدن .
تسیطللغتنامه دهخداتسیطل . [ ت َ س َ طُ ] (ع مص ) تنها و بی هیچ چیز بودن : جاء یتسیطل ؛ اذا جاء وحده و لیس معه ُ شی ٔ (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة
تشیطنلغتنامه دهخداتشیطن . [ ت َ ش َی ْ طُ ] (ع مص ) دیو شدن و نافرمان و سرکش گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کار شیطان کردن . (از اقرب الموارد).
متشیطلغتنامه دهخدامتشیط. [ م ُ ت َ ش َی ْ ی ِ ] (ع ص ) سوخته . (آنندراج ). سوخته و نیم سوخته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || لاغر و نزار. (آنندراج ). لاغ
تبشیطلغتنامه دهخداتبشیط. [ ت َ ] (ع مص ) ابشاط. شتابی کردن و شتابانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعجیل کردن . (از قطر المحیط).لغت عراقیه ٔ مستهجنه . (قطر المحیط
تخیطلغتنامه دهخداتخیط. [ ت َ خ َی ْ ی ُ ] (ع مص ) آمیختن سپیدی موی با سیاهی ، یا مانند خیوط گشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آمیختن سپیدی موی با سیاهی . (آنندراج ). پدید شد
تسیطرلغتنامه دهخداتسیطر. [ت َ س َ طُ ] (ع مص ) برگماشته شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مسلط شدن بر چیزی و اشراف داشتن و نگهبانی کردن بر آن و متعهد احوال آن شدن .