تشککلغتنامه دهخداتشکک . [ ت َ ش َک ْ ک ُ ] (ع مص ) بگمان افتادن . (تاج المصادر بیهقی ). گمان کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در شک افتادن . (تاج المصادر بیهقی ). گمان کردن
تشکگویش اصفهانی تکیه ای: nahâli طاری: nahâli طامه ای: nâhâli طرقی: noholi کشه ای: nahâli نطنزی: nahâlin
تحککلغتنامه دهخداتحکک . [ ت َ ح َک ْ ک ُ ] (ع مص ) تحکک به چیزی ؛ وادوسیدن . و به «با» متعدی شود. (تاج المصادر بیهقی ). با کسی واکاویدن . (زوزنی ). کاویدن . تمرس . (منتهی الارب
ترککلغتنامه دهخداترکک . [ ت َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان که در 8 هزارگزی جنوب خاوری قلعه رئیسی مرکز دهستان قرار دارد. کوهستانی و سردسی
ترککیلغتنامه دهخداترککی . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شبانکاره که در بخش برازجان شهرستان بوشهر و 21 هزارگزی شمال باختری برازجان و 6 هزارگزی رودخانه ٔ شاپور قرار دارد. جل
تشکیدزیلغتنامه دهخداتشکیدزی . [ ت ُ دَ ] (اِخ ) احمدبن محمداز مردم تشکیدزه ٔ سمرقند است که از وی امام السعید ابوالمظفربن ابی اسعد حدیث کرد. (از معجم البلدان ).
متشککلغتنامه دهخدامتشکک . [ م ُ ت َ ش َک ْ ک ِ ] (ع ص ) گمان کننده . (آنندراج ). شک دارنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشکک شود.
بگمان افتادنلغتنامه دهخدابگمان افتادن . [ ب ِ گ ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) به شک و ابهام دچار شدن . گرفتار آمدن . شک . (ترجمان القرآن )(تاج المصادر بیهقی ). تشکّک . (تاج المصادر بیهقی ).
تحککلغتنامه دهخداتحکک . [ ت َ ح َک ْ ک ُ ] (ع مص ) تحکک به چیزی ؛ وادوسیدن . و به «با» متعدی شود. (تاج المصادر بیهقی ). با کسی واکاویدن . (زوزنی ). کاویدن . تمرس . (منتهی الارب
ترککلغتنامه دهخداترکک . [ ت َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان که در 8 هزارگزی جنوب خاوری قلعه رئیسی مرکز دهستان قرار دارد. کوهستانی و سردسی
ترککیلغتنامه دهخداترککی . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شبانکاره که در بخش برازجان شهرستان بوشهر و 21 هزارگزی شمال باختری برازجان و 6 هزارگزی رودخانه ٔ شاپور قرار دارد. جل