تشکگویش اصفهانی تکیه ای: nahâli طاری: nahâli طامه ای: nâhâli طرقی: noholi کشه ای: nahâli نطنزی: nahâlin
تشکلغتنامه دهخداتشک . [ ت ُ ش َ ] (اِ) دوشک و نهالی وبستر و فراش . (ناظم الاطباء). و رجوع به توشک شود.
تشکلغتنامه دهخداتشک . [ ت َ ] (اِ) طسق معرب تشک فارسی است و معنی آن وظیفه ای است که بر اصناف زروع نهند بر هر جریبی و آن را به فارسی تشک گویند،یعنی اجرت . (مفاتیح خوارزمی ). و ر
طشکلغتنامه دهخداطشک . [ طَ ] (اِخ ) نام دهی است از توابع آباده و دو فرسخ کمتر در مغربی آباده است . (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی است از دهستان آباده طشک بخش نی ریز شهرستان فسا در 12
matsدیکشنری انگلیسی به فارسیتشک، حصیر، بوریا، زیر بشقابی، پادری، زیر گلدانی، کفش پاک کن، بوریا پوش کردن، با حصیر پوشاندن، در هم گیر کردن