تباهثلغتنامه دهخداتباهث . [ ت َ هَُ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را به گشاده روئی . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترپهلغتنامه دهخداترپه . [ ت َ پ َ / پ ِ ] (اِ) بمعنی ترپک است که کشک سیاه و قراقروت باشد. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ). رجوع به ترپ و ترپک و ترف شود.
ترپهلالغتنامه دهخداترپهلا. [ ت ِ پ َ ] (هندی ، اِ) لفظی است هندی که معرب او اطریفل است و آن عبارت از ترکیب هلیله و آمله است . (الفاظ الادویه ). رجوع به اطریفل شود.
تباهثلغتنامه دهخداتباهث . [ ت َ هَُ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را به گشاده روئی . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترپهلغتنامه دهخداترپه . [ ت َ پ َ / پ ِ ] (اِ) بمعنی ترپک است که کشک سیاه و قراقروت باشد. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ). رجوع به ترپ و ترپک و ترف شود.
ترپهلالغتنامه دهخداترپهلا. [ ت ِ پ َ ] (هندی ، اِ) لفظی است هندی که معرب او اطریفل است و آن عبارت از ترکیب هلیله و آمله است . (الفاظ الادویه ). رجوع به اطریفل شود.