تشهلغتنامه دهخداتشه . [ ت َ ش َ / ش ِ ] (اِ) پیمانه ٔ روغن . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). پیمانه ٔ روغن که بدان روغن در چراغ اندازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تشحلغتنامه دهخداتشح . [ ت َ ش َ ] (ع اِ) ترس و بیم بمعنی تشحه است . رجل اَتشح ؛ مرد تشحه ناک . (منتهی الارب ). مردی است بددل یا خشمناک یا پلیدنفس و حریص . تشح به تحریک مثل تشحه
تشهیةلغتنامه دهخداتشهیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) کسی راگفتن چه آرزو کند تا ترا بدهم . (تاج المصادر بیهقی ). فا کسی گفتن ترا چه آرزو می باشد تا ترا آن بدهم . (زوزنی ). بر خواهانی چیزی
تشهیلغتنامه دهخداتشهی . [ ت َ ش َهَْ هی ] (ع مص ) آرزو کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خواهانی چیزی کردن وآرزومند وی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تشهیبلغتنامه دهخداتشهیب . [ ت َ ] (ع مص ) سوختن کسی را گرمی وبرگردانیدن گونه ٔ او. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دیگرگون کردن گرما رنگ کسی را. (از اقرب الموارد).