ترنجیللغتنامه دهخداترنجیل . [ ت ُ رُ ] (اِ) بادرنجبویه است که ترنجان باشد. (از دزی ج 1 ص 146). و رجوع به ترنجان و بادرنجبویه شود.
ترنجیلغتنامه دهخداترنجی . [ ت َ رَ / ت ُ رُ ] (حامص ) نشکنج و فشردگی با نوک انگشتان موضعی از بدن را. (ناظم الاطباء) (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 310 ب ). نشگون . وشگون . نیشگون .
ترنجیلغتنامه دهخداترنجی . [ ت ُ رُ ] (ص نسبی ) به رنگ ترنج . (ناظم الاطباء). به رنگ و هیأت ترنج .- ترنجی نمای ؛ مانند ترنج . ترنجی . بگونه و شکل ترنج : ز پیروزه جامی ترنجی نمای
ترنجیدگیلغتنامه دهخداترنجیدگی . [ ت ُ رُ دَ / دِ ] (حامص ) اسم مصدر از ترنجیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سخت درهم کشیدگی و فشرده شدگی . (ناظم الاطباء). مرحوم دهخدا آرد: این کلمه
ترنجیدنلغتنامه دهخداترنجیدن . [ ت ُ رُ / ت َ رَدَ ] (مص ) از ترنج +یدن ،پسوند مصدری . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). سخت درهم کشیده و کوفته شدن و چین بهم رسانیدن . (برهان ) (ناظم الاطباء
سیاه سرفهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبیماری واگیردار که بهوسیلۀ باکتری مخصوصی تولید میشود و با سرفههای تشنجی سخت همراه است و در هنگام سرفه کردن چهرۀ بیمار کبود میشود.
سیاه سرفهلغتنامه دهخداسیاه سرفه . [ سیا س ُ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) بیماری که با سرفه های تشنجی شدید همراه است . (ناظم الاطباء).
hysterogenicدیکشنری انگلیسی به فارسیهیستروژنیک، تشنج اور، حمله اور، موجب اختناق رحمی، حمله تشنجی، شبیه حمله، اختناق زهدانی