jarringدیکشنری انگلیسی به فارسیjarring، لرزیدن صدای ناهنجار، طنین انداختن، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن، تصادف کردن، ناجور بودن، نزاع کردن، تکان دادن، لرزاندن
تشققلغتنامه دهخداتشقق . [ ت َ ش َق ْ ق ُ ] (ع مص ) شکافته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شکافته شدن هیزم . (منتهی الارب ) (ناظم ا